• ۱۴۰۳ يکشنبه ۴ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5615 -
  • ۱۴۰۲ دوشنبه ۸ آبان

روايتي از زندگي «حسين دهقان» به بهانه انتصابش به رياست بنياد مستضعفان

از «بعلبك» لبنان تا ساختمان «جردن» تهران

محمدحسن نجمي

‌سردار 66 ساله سپاه روز گذشته پس از گمانه‌زني‌هاي زياد، سرانجام به رياست بنياد مستضعفان منصوب شد. سردار حسين دهقان بايد به جاي رفتن به سواحل مكران، مهياي رفتن به ساختمان اين بنياد در خيابان «جردن» تهران شود.

دهقان مانند ساير وزراي دفاع، چهره جناحي و سوءگيري سياسي ندارد و از همين رو مي‌تواند هم جانشين وزير دفاع در دولت خاتمي باشد، هم رييس بنياد شهيد در دولت احمدي‌نژاد، هم وزير دفاع در دولت روحاني و هم نماينده ويژه رييس‌جمهوري و دبير شوراي توسعه سواحل مكران در دولت رييسي؛ هم مي‌تواند بابت برجام مورد تقدير حسن روحاني قرار بگيرد و هم در انتخابات رياست‌جمهوري به نفع ابراهيم رييسي انصراف دهد.

اصالتش به استان اصفهان و روستاي «پوده» از توابع شهرضا برمي‌گردد. او در جواني به عضويت سپاه درآمد؛ در سال‌هاي جنگ عراق با ايران، جبهه‌ها و در همان سال‌ها سوريه و لبنان را هم از نزديك ديده؛ البته نه براي سياحت يا سياست، بلكه براي آموزش نيروهاي سوري و لبناني جهت مقابله با رژيم اسراييل. او يكي از موثرين افراد در تشكيل «حزب‌الله» لبنان است.

مدرك دانشگاهي دهقان دكتراي مديريت از دانشگاه تهران است و درجه نظامي‌اش سرتيپ تمام.

برخي او را جزو دانشجويان خط امام مي‌دانند كه سفارت امريكا را اشغال كردند؛ اما رواياتي كه خودش دارد بيشتر اين موضوع را تداعي مي‌كند كه با آنها تنها ارتباط داشته و بعد از واقعه به آنها سر مي‌زده؛ خرداد ۹۵ او در گفت‌وگو با دفاع‌پرس مي‌گويد: «در جريان تسخير لانه جاسوسي نيز با دانشجويان پيرو خط امام بودم، اما داخل لانه نرفتم. البته قرار هم نبود كه دانشجويان بروند در لانه بمانند، بلكه قرار بود به عنوان يك حركت اعتراضي تجمعي در روبه‌روي سفارت داشته باشند و وارد شوند...من تا پايان و آن وقتي كه جاسوسان امريكايي آزاد شدند با دانشجويان پيرو خط امام ارتباط داشتم.»

در همين رابطه در گفت‌وگويي ديگر و در برنامه تلويزيوني شناسنامه هم گفته: «آن موقع من در سپاه بودم و در عين اينكه دانشجو بودم در دانشگاه نبودم. البته با دوستانم در ارتباط بوديم روزي كه قرار بود لانه را اشغال بكنند، جمعه بود و من نماز جمعه بودم. داشتيم مي‌آمديم كه بچه‌ها گفتند ما مي‌رويم آنجا وارد شويم. گفتم ما در سپاه هواي‌تان را داريم... من خودم روز اول براي اشغال لانه نبودم.» او در پاسخ به اين سوال كه «يعني شما بعد از تسخير به دانشجو‌ها اضافه شديد؟»، گفت كه «نه من از قبل بودم و بچه‌ها هم از دوستان خود ما بودند. آن روزي كه از ديوار بالا رفتند و در را باز كردند من آن روز سپاه بودم. اما بعدا دايم سركشي مي‌كرديم و نماينده مي‌برديم.» البته ۱۳ آبان ۱۳۵۸ يعني روزي كه سفارت امريكا در تهران به اشغال دانشجويان درآمد، يكشنبه بوده و احتمالا منظور دهقان روزهاي پس از واقعه بايد باشد.

 

فرماندهي سپاه تهران

در ناآرامي‌هاي سال ۶۰ و ۶۱

خودش مي‌گويد ورودش به سپاه به صورت عادي بوده و ناگهان از بدو ورود فرمانده نشده. او درباره ورودش به سپاه پاسداران در برنامه تلويزيوني شناسنامه گفته: «به عنوان پاسدار عادي وارد سپاه شدم؛ از نگهباني انتظامات شروع كرديم و بعد رفتيم به واحد پذيرش بعد از آن نيز مسوول شدم. فرماندهي من اين‌طور نبود از گرد راه رسيده بنده را بگذارند آنجا. به‌طور طبيعي اين اتفاق افتاد آن موقع مجموعه‌هايي بود كه افراد را براي صلاحيت‌هاي فرماندهي يا معاونت‌ها بررسي مي‌كرد و شانس ما خورد بشويم فرمانده.» دهقان در جاي ديگري هم مي‌گويد: «من در تهران دانشجو بودم كه با تشكيل سپاه به عضويت اين نهاد درآمدم.» سپاه پاسداران در تاريخ دوم ارديبهشت ۱۳۵۸ با فرمان امام خميني(ره) رسما تشكيل شد.

او پس از طي كردن اين مراحل، فرمانده سپاه منطقه تهران شد؛ آن زمان تهران وضعيت آرامي نداشت؛ پس از وقايع خرداد ۶۰ و عزل بني‌صدر از رياست‌جمهوري، سازمان مجاهدين خلق (منافقين) وارد فاز مسلحانه شدند و وضعيت برخي شهرها از جمله تهران ناآرام بود. به گفته خودش در گفت‌وگو با دفاع‌پرس، در بحث‌هاي امنيتي سال ۶۰، «فرمانده سپاه تهران بوده».

 

فرماندهي در آن سوي مرزها

حدود ۲ هفته پس از بيرون راندن ارتش عراق از خرمشهر و آزادسازي اين شهر، اسراييل به جنوب لبنان حمله كرد و تا بيروت پيشروي كرد. گروهي از رزمندگان ايراني يگان ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) و يگاني از ارتش، به قصد مبارزه با اسراييل به سوريه و لبنان رفتند. از سوي ديگر ايران قصد داشت تا عمليات رمضان را انجام دهد و براي دست بالا داشتن در جنگ با ورود به خاك عراق نخستين گام را بردارد؛ امام خميني (ره) پس از اين قضيه، دستور دادند تا رزمندگاني كه به خارج از مرزها رفته بودند سريعا به كشور بازگردند؛ چراكه جنگ با عراق و در مرزهاي ايران اولويت بالاتري داشت. اما با موافقت امام، تعدادي از سپاهيان در لبنان ماندند تا به نيروهاي لبناني آموزش دهند.

حسين دهقان بعد از بازگشت اين نيروها به لبنان رفت و چند سالي در آنجا ماندگار شد؛ از او به عنوان نخستين فرمانده سپاه پاسداران در لبنان ياد مي‌شود ولي خودش در گفت‌وگو با دفاع‌پرس اين روايت را قبول ندارد: «اولين فرمانده نيروهاي سپاه در لبنان احمد متوسليان بود كه ربوده شد. سپس منصور كوچك‌محسني و كنعاني‌مقدم فرمانده شدند. يك روز بنده را خواستند و گفتند شما به لبنان مي‌رويد؟ بنده هم پذيرفتم.»

او در مصاحبه با شماره 49 نشريه «ياران» كه آذر ماه ۱۳۸۸ منتشر شد، در پاسخ به اين سوال كه «واقعيت دارد كه حضور سپاه در لبنان به دعوت رهبران جامعه شيعيان بوده است؟»، مي‌گويد: «در حقيقت بر اساس توافقي كه بين مقام‌هاي جمهوري اسلامي ايران و سوريه انجام شد، نيروهاي سپاه و ارتش به آنجا اعزام (شدند) و استقرار يافتند. در آن مرحله امام موسي صدر ناپديد شده بود و جنبش امل نيز حضور فعال نداشت تا به‌طور مثال فضاي مناسب را به وجود بياورد و سپاه توسط يك مقام رسمي لبنان دعوت بشود. دولت لبنان هم با اين موضوع تفاهم كامل نداشت. بقيه جريان‌هاي سياسي لبناني هم به نوعي اختيار دعوت از سپاه را نداشتند. بنابراين عزيمت به لبنان يك بحث بود و استقرار در آن كشور بحث ديگري بود. استقرار به صورت طبيعي انجام شد، يعني با استقبال و همراهي مردم لبنان همراه بود.»

آن زمان هنوز تشكيلاتي به نام «حزب‌الله لبنان» وجود نداشت؛ ولي تشكل‌هاي شيعي بودند كه رابطه معنوي و فكري با انقلاب اسلامي ايران داشتند: «سپاه يك مركز آموزشي راه انداخته بود در خود لبنان كه به آنها آموزش داده مي‌شد و در عين حال تسليح هم مي‌شدند كه بتوانند عمليات انجام دهند. بعد كه آنجا توفيق خدمت پيدا كردم در اولين گام تلاش كردم يك نوع وحدت و يكپارچگي در مجموعه‌هاي وابسته يا در ارتباط با جمهوري اسلامي ايجاد كنيم تا بتوانيم يك آهنگي در عمل را به وجود بياوريم و توان موجود در آنجا را در جهت مقابله با اشغال اسراييل به كار بگيريم. ذهنيت شكل‌گيري حزب‌الله و تشكل حزب‌الله از همين جا شروع شد. با تمامي سران و مسوولان سياسي كه در راس اين گروه‌ها بودند، تك‌تك نشستيم، صحبت كرديم و ضرورت اينكه بايد يد واحده بود و كساني كه رهبري امام را پذيرفتند خودشان را در ادامه‌ انقلاب اسلامي ببينند و در تشكل واحدي خودشان را منسجم كنند و كار را جلو ببرند.»

دهقان را مي‌توان يكي از نقش‌آفرينان اصلي در تشكيل حزب‌الله دانست. او در گفت‌وگويي كه با شماره 11 نشريه شاهد ياران به تاريخ مهر ماه ۱۳۸۵ داشت، گفته: «آن موقع تلاش شد كه تك‌تك جريان‌ها قانع شوند كه تحت پوشش جريان واحدي بيايند و بپذيرند كه اگر جمع شوند قدرت و تاثير بيشتري خواهند داشت...از جمله كساني كه در اين زمينه، فعال بودند و من شخصا گفت‌وگوهاي زيادي با آنها داشتم، شهيد سيد عباس (موسوي) بود و آقا سيد حسن (نصرالله) . البته افرادي چون سيد ابراهيم الامين و سايرين هم بودند.»

او روايتي دارد از چگونگي نام گرفتن «حزب‌الله»: «به شهيد موسوي مي‌گفتيم شما برويد و در سخنراني‌هاي‌تان اسم حزب‌الله كه برگرفته از عبارت قرآني «فان حزب‌الله هم الغابون» است را تكرار كنيد. سپس تشكلي ايجاد و مرامنامه‌اي نوشته شد و پرچم و آرم حزب‌الله طراحي و ساخته شد.»

همين صحبت‌ها و نقش‌آفريني‌هاي دهقان در تشكيل حزب‌الله لبنان باعث شد تا او دوستي و رفاقت عميقي با افراد شاخص در حزب‌الله پيدا كند. شهيد «سيد عباس موسوي»، دومين دبيركل حزب‌الله كه سال ۱۹۹۲ توسط اسراييل ترور شد؛ شهيد «عماد مغنيه» از فرماندهان ارشد حزب‌الله كه سال ۲۰۰۷ توسط اسراييل ترور شد و «سيد حسن نصرالله»، دبيركل سوم و فعلي حزب‌الله.

مركز آموزشي كه دهقان از آن صحبت كرده، پادگاني به نام امام علي(ع) در دره بقاع در منطقه بعلبك لبنان است كه پيش از آن نامش پادگان شيخ عبدالله بوده.

او درباره حضور نيروهاي سپاه در لبنان به نشريه «شاهد ياران» مي‌گويد: «سپاهيان ايراني كه به لبنان رفتند، نيروهاي اشغالگر نبودند، بلكه ميهماناني بودند كه به كمك مردم لبنان شتافته بودند. خود مردم لبنان براي رويارويي با اشغالگران به حضور و كمك سپاه نياز داشتند. سپاه براي استقرار در لبنان و آغار حركت، از طرف مردم با هيچ مشكلي مواجه نبود. هيچ‌ وقت نديديم كه مردم لبنان نسبت به حضور سپاه و نيروهاي ايراني عكس‌العمل منفي داشته باشند...سپاه با اين هدف در لبنان حضور پيدا كرده بود كه بتواند به مردم لبنان و شيعيان براي دفاع از هويت و موجوديت خودشان كمك كند. بنابراين حضور سپاه طبيعي جلوه مي‌كرد.»

 

اساسنامه حزب‌الله لبنان زيرنظر فرمانده ايراني

مرامنامه، اساسنامه و راهبردهاي حزب‌الله لبنان زيرنظر حسين دهقان نوشته شد كه الان هم استخوان‌بندي اين موارد هماني است كه بود البته غير از برخي اصلاحات. او در اين رابطه مي‌گويد: «معمولا احزاب و تشكل‌ها اساسنامه و راهبردي مي‌نويسند. آن موقع كسي نبود كه بخواهد اين كار‌ها را بكند؛ من اسم همه را نمي‌برم، آقاي سيد حسن نصرالله يكي از كساني بود كه از ايشان خواهش كردم مسووليت اين كار را بپذيرد. ايشان با دو تا از بچه‌هاي ايراني و دو تا از بچه‌هاي لبناني اين كار را كردند. يك جايي را گرفته بوديم به قول خودشان يك غرفه‌اي؛ گفتم ظرف يك مدت زماني بايد اين را تحويل من بدهيد. ما هم خيلي به زبان عربي مسلط نبوديم، اينها عربي مي‌نوشتند و من بايد اصلاح مي‌كردم خودش داستاني بود. بالاخره اساسنامه‌ حزب‌الله و راهبرد‌ها را نوشتيم و تشكل حزب‌الله را هم سازماندهي كرديم.»

مهم‌ترين اتفاقي كه همزمان با حضور دهقان در لبنان افتاد، حمله انتحاري به پايگاه نيروهاي امريكايي و فرانسوي در بيروت بود؛ نيروهايي كه به عنوان «نيروهاي حافظ صلح» پس از جنگ‌هاي داخلي لبنان در بيروت حضور داشتند. يكم آبان ۱۳۶۲ دو كاميون حاوي چندين تن تي.ان.تي در عمليات‌هاي جداگانه و تقريبا همزمان به پايگاه تفنگداران نيروي دريايي امريكا و نيروهاي فرانسوي حمله كردند كه طي آن حدود ۲۴۰ سرباز امريكايي و ۶۰ سرباز فرانسوي كشته شدند. ايران همواره هرگونه دخالت در اين حملات را رد كرده ولي امريكايي‌ها مصرانه مدعي هستند كه ايران هم در اين موضوع دخيل بوده است تا جايي كه وقتي ۱۳ آبان «حسين دهقان» هم بين ۹ شخصيت ايراني بود كه از سوي امريكا تحريم شدند و به گفته وزارت خزانه‌داري اين كشور، در موضوع انفجار مقر تفنگداران امريكايي در بيروت در سال ۱۹۸۳ در اين تحريم‌ها دخيل بوده است.

 

بازگشت به تهران

دهقان نهايتا سال ۱۳۶۳ عزم بازگشت به كشور را كرد؛ هاشمي‌رفسنجاني در يادداشت‌هاي روزانه سال ۱۳۶۳ خود در خلال خاطرات ۲۲ فروردين نوشته: «ساعت ده، آقاي دهقان فرمانده سپاه پاسداران در لبنان آمد. وضع لبنان را خوب تشريح كرد؛ مدعي است، كارها را روي روالي انداخته كه در آينده، خود لبناني‏ها خودكفا شوند. سعي در پيدا كردنِ جانشين دارد. در مورد شوراي لبنان و لزوم ارتباط بيشتر با شوراي عالي دفاع و تقويت آقاي [علي‌اكبر]محتشمي [پور] مطالب خوبي داشت.»

او همان سال كار را به فرماندهان ديگر سپرد و دوباره فرمانده سپاه تهران شد: «عصر، آقايان [محسن]رضايي و [محسن]رفيق‏دوست آمدند و آقاي دهقان را به عنوان فرمانده سپاه منطقه يك تهران معرفي كردند.» (خاطرات هاشمي‌رفسنجاني- ۱۷ آبان ۱۳۶۳)

اما اين‌ بار قرارگاه ثارالله سپاه هم تشكيل شده بود كه او فرماندهي آن را هم برعهده گرفت: «در تهران سپاه تهران بزرگ داشتيم كه من فرمانده آن بودم. يك سپاه منطقه تهران هم داشتيم كه تهران و شهرهاي اطراف آن مانند كرج و ورامين شامل مي‌شد. فرمانده سپاه منطقه ۱۰ تهران حاج داود كريمي بود...يك زماني بحث پيش آمد كه نيروهاي عملياتي در مناطق عملياتي‌اند و استان‌ها و مناطق سپاه پشتيبان مادي و نيرويي آنها هستند. لذا مطرح شد تا فرماندهان لشكرها، فرماندهان سپاه‌هاي مناطق بشوند تا پشتيباني‌ها ملموس‌تر شود. بعدتر قرارگاه‌هاي پنج‌گانه شكل گرفت كه هر قرارگاه مناطق و يگان‌هاي آن را تحت پوشش داشت، لذا فرماندهي قرارگاه ثارالله علاوه بر مسووليت سپاه‌هاي نواحي و شهري، فرماندهي يگان‌هاي عملياتي تهران را هم برعهده داشت.» به گفته دهقان، يگان‌هاي عملياتي زيرنظر او «لشكر ۲۷محمدرسول‌الله(ص)، ۱۰ سيدالشهدا(ع)، ۶۳ خاتم، ۲۸ رمضان، ۱۱۰ و چند يگان ديگر به اضافه سپاه سقز و بانه» بودند.

 

فرماندهي كوتاه‌مدت در نيروي هوايي سپاه

او تا سال ۶۵ همين سمت‌ها را داشت تا اينكه قائم‌مقام نيروي هوايي سپاه پاسداران شد. او نفر دوم نيرويي بود كه «موسي رفان» فرماندهي آن را بر عهده داشت؛ «موسي رفان»، فرمانده وقت نيروي هوايي سپاه بود كه از او به عنوان نخستين فرمانده اين نيرو نام مي‌برند. او مهندس برق است و پس از دوران جنگ در بخش غيرنظامي فعاليت كرد؛ مانند مديرعاملي «مپنا».

دهقان در همان زمان هم كه در سوريه بود نيم‌نگاهي هم به موشك داشت: «يك زماني بنا بر اين شد كه وارد فضاي موشكي شويم. تعدادي از دوستان متولي اين امر شدند آن موقع سردار شهيد مقدم بود، سردار حاجي‌زاده كه الان فرمانده نيروي هوافضاي سپاه هستند، آقاي موسوي كه جانشين ايشان هستند. اين مجموعه با تعدادي ديگر از دوستان شدند هسته‌ اوليه‌اي كه بحث موشكي را راه‌اندازي كنند. آن موقع موشك نداشتيم و بحثي بود كه در آينده بسازيم و اينكه بخواهيم بخريم. آن موقع سوري‌ها هم موشك‌هاي كوتاه‌برد و هم اسكاد داشتند.يك تيم هم آمدند در سوريه كه آموزش ببينند. من هم به عنوان فرمانده در خدمت دوستان بودم.»

سال ۱۳۶۹ و پس از پايان جنگ، موسي رفان، فرمانده وقت نيروي هوايي سپاه از كارش استعفا داد و از سوي مقام رهبري استعفاي رفان پذيرفته شد. دهقان در حكمي به تاريخ ۴ ارديبهشت ۶۹ به سمت فرماندهي اين نيرو منصوب شد؛ در حكم دهقان آمده بود: «با ايجاد انتظامات‌ شايسته‌، موجبات‌ شكوفايي‌ آن‌ نيرو را در چارچوب‌ ماموريت‌هاي‌ آن‌ فراهم‌ ساخته‌ و آن‌ را براي‌ دفاع‌ از ميهن‌ اسلامي‌ مجهز نماييد.» اما اين حكم تا ۲۸ دي ماه ۱۳۷۰ معتبر بود؛ در اين تاريخ تيمسار سرتيپ «محمدحسين جلالي» كه از نيروهاي ارتش بود، به سپاه منتقل و به فرماندهي نيروي هوايي سپاه منصوب شد.

پس از دوره ۲۲ ماهه فرماندهي دهقان بر نيروي هوايي سپاه، او از سال ۷۱ به عنوان جانشين رييس ستاد مشترك سپاه مشغول به فعاليت بود تا ۱۰ دي ماه ۱۳۷۵ كه سردار حسين نجات به اين سمت منصوب شد. پس از اين دوره براي دوره كوتاهي مسووليت بنياد تعاون سپاه را برعهده گرفت.

وزير شدن رفيق و جانشين شدن در وزارت دفاع

با روي كار آمدن دولت سيد محمد خاتمي، علي شمخاني از فرماندهان سپاه، وزير دفاع شد؛ دهقان كه با وزير دفاع جديد رفاقت نزديكي داشت همراه شمخاني به وزارت دفاع رفت و جانشين وزير دفاع شد؛ تا سال ۸۲. در اين مدت حوادثي نظير ۱۸ تير رخ داد و به تبع آن، تعدادي از فرماندهان سپاه نامه‌اي خطاب به رييس‌جمهوري نوشتند؛ آنها در پايان نامه‌شان خطاب به خاتمي آوردند: «جناب آقاي رييس‌جمهور، اگر امروز تصميم انقلابي نگيريد و رسالت اسلامي و ملي خودتان را عمل نكنيد، فردا آنقدر دير و غيرقابل جبران است كه قابل تصور نيست. در پايان با كمال احترام و علاقه به حضرتعالي اعلام مي‌داريم كاسه صبرمان به پايان رسيده و تحمل بيش از آن را در صورت عدم رسيدگي، بر خود جايز نمي‌دانيم.» پاي اين نامه امضاي ۲۴ فرمانده ارشد سپاه به چشم مي‌خورد كه در اين بين نام دهقان نبود و او اين نامه را امضا نكرده بود.

دهقان سال 1393 درباره رفتنش به وزارت دفاع مي‌گويد: «ما كه يك تيپ بچه‌هاي اوليه‌ سپاه رفاقت‌هايي از آغاز تاسيس سپاه داريم؛ آقاي شمخاني تشريف بردند نيروي دريايي پيشنهاد داشتند من آنجا جانشين‌شان شوم. آمدند اينجا (وزارت دفاع) گفت چون مي‌شناسيم و رفيق بوديم، ديدگاه‌هاي‌مان به هم خيلي نزديك است و به‌طور طبيعي همكار هستيم؛ من، آقاي رضايي و آقاي شمخاني رفيق هستيم.»

از سال ۸۲ ديگر سمت رسمي در وزارت دفاع نداشت و سال‌هاي ۸۲ و ۸۳ را به عنوان مشاور وزير دفاع مشغول فعاليت بود.

 

معاون رييس‌جمهوري در دو دولت

دهقان در سال ۸۳ با حكم سيد محمد خاتمي به عنوان معاون رييس‌جمهوري و رييس بنياد شهيد وارد هيات دولت شد. او اين سمت را تا سال ۸۸ يعني پايان دولت اول احمدي‌نژاد بر عهده داشت. دوران رياست بنياد شهيد توسط دهقان و دوران شهرداري تهران از سوي محمود احمدي‌نژاد براي حدود يك‌سال همپوشاني داشت؛ از اين رو آنها با هم ديدارهايي داشته‌اند و سابقه آشنايي آنها به آن دوران بازمي‌گردد: «من بنياد بودم، دو هفته يك‌بار با ايشان (احمدي‌نژاد) در شهرداري براي مسائل ايثارگران جلسه داشتيم. امريكا به عراق حمله كرده بود. ما با هم جلسه داشتيم؛ گفت آقاي دهقان تو فكر مي‌كني چرا امريكا آمده و عراق را گرفته؟ گفتم آقاي دكتر شما تحليل‌تان را بفرماييد. گفت امريكايي‌ها چون مي‌دانند مقر حكومت امام‌زمان (عج) در بغداد خواهد بود، آمده‌اند آنجا را گرفته‌اند كه مانع ظهور شوند. گفتم آقاي احمدي‌نژاد حضرت مأذون به ظهور نيستند، اگر بودند، مي‌آمدند. امريكا مي‌تواند مانع اراده خداوند هم بشود؛ نمي‌تواند. اين گذشت؛ ايشان انتخاب شد.»

دهقان در گفت‌وگو با سالنامه مجله مثلث در سال 1397، از نحوه انتخابش و ادامه كار در سمت رياست بنياد شهيد در دولت اول احمدي‌نژاد هم مي‌گويد: «در همين محل مجلس قديم مستقر بودند. ما روي همان برنامه‌هاي دوشنبه با ايشان دوباره قرارمان برقرار بود. با آقاي بوربور كه معاون من بود، رفتيم. (يكي از عناصر اصلي ستاد آقاي احمدي‌نژاد هم آقاي بوربور بود.) آنجا من يك گزارش از بنياد شهيد به ايشان دادم كه اين كار را كرديم، اين كار را مي‌خواهيم بكنيم، اين كار را مي‌خواستيم ادامه دهيم؛ شما ممكن است مرا به عنوان همكار به كار نگيريد. شما رييس‌جمهور اين كشور هستي و اگر قرار باشد من به عنوان يك خادم مردم رفتگري اتاق شما را بكنم، حتما خواهم كرد. ايشان خيلي تعريف كرد كه ما از شما بهتر چه كسي را بياوريم و برو كارت را انجام بده و از اين حرف‌ها.»

 

روايت رفاقت با ميرحسين موسوي

دهقان به روايت خودش در جريان اتفاقات سال ۸۸ ايفاي نقش كرده است؛ خودش در همان مصاحبه مي‌گويد با «ميرحسين موسوي» رفاقت طولاني داشته و اين مهندسِ معمار، معماري گلزار شهدا را مجاني انجام داده است: «ما رفاقت طولاني با آقاي موسوي داشتيم، حتي در زماني كه من بنياد شهيد بودم، بخشي از كار معماري گلزارهاي شهدا را ايشان (ميرحسين موسوي) انجام مي‌داد. يك تيم كه در شهرداري تهران بود، بخش‌هاي مختلف دانشگاه علم و صنعت و جريان‌هاي معماري بيروني هم بودند. به عنوان مشاور و تاييد‌كننده نهايي كار همه ايشان (ميرحسين موسوي) را پذيرفته بودند. خودشان (ميرحسين موسوي) براي ما كار مي‌كردند، هيچ‌ وقت هم وجهي از ما نگرفت.»

وقتي ميرحسين براي انتخابات رياست‌جمهوري سال ۸۸ اعلام نامزدي كرد، دهقان مي‌گويد كه به او پيام داده كه نيايد؛ احمدي‌نژاد انتخاب خواهد شد: «وقتي كه آقاي موسوي كانديدا شدند، من به ايشان پيام دادم كه هيچ دليلي براي آمدن وجود ندارد. الان وضع مملكت معلوم است، آقاي احمدي‌نژاد انتخاب خواهد شد، احمدي‌نژاد اداره خواهد كرد و مخالفتي هم با اين موضوع وجود ندارد؛ حالا شما مي‌خواهيد بياييد چه‌ كار؟... در دوره مبارزات انتخاباتي از اسفند هم من به‌طور مطلق هيچ ارتباطي با ايشان نداشتم، با ديگران هم نداشتم. در دولت كار مي‌كرديم‌.» (گفت‌وگو با سالنامه مجله مثلث- ۱۳۹۷)

 

جلسات با ميرحسين و پيشنهاد به او

به روايت دهقان، او پس از انتخابات ۸۸ زماني كه اعتراضات موسوي و كروبي را به نتايج انتخابات مي‌بيند، چند جلسه به ديدار ميرحسين موسوي مي‌رود و با او صحبت مي‌كند: «من قبل از آن خطبه معروف حضرت آقا با آقاي موسوي دو يا سه جلسه داشتيم. بحث مفصلي با ايشان كردم. گفتم شما با آن پيچيدگي سياسي‌اي كه ما انتظار داشتيم و آن فهمي ‌كه از مسائل امنيت ملي و امنيت داخلي داشتيم، با آن انتظاري كه داشتيم كه شما همواره دنبال اين بودي كه بخواهي خدمتگزار باشي، انتظار نداشتيم كه بخواهي بيايي. حالا آمدي، ماجرا به اينجا كشيده، اگر حتي به ‌فرض حق با شماست، حتي اگر بگوييم به ‌فرض حق مطلق با شماست، اما نظام آمده اين وضعيت را اعلام كرده است. شما مي‌خواهي در درون همين نظام كار كني، فارغ از حدود قوانين كه نمي‌شود.»

او مي‌گويد كه با ميرحسين صحبت كرده تا نامه‌اي به رهبري بنويسد و موارد شكايتش را بگويد و از رهبري بخواهد تا قوه قضاييه را مكلف به رسيدگي به موارد شكايتش كند؛ به گفته دهقان، ميرحسين اين موضوع را قبول كرد ولي گويا بعدا انجام نداده است، چون دهقان مي‌گويد اگر موسوي پيشنهاد من را قبول مي‌كرد همه مسائل تمام مي‌شد.

 

سمت‌هايش بعد از سال ۸۸

حسين دهقان در دولت دوم محمود احمدي‌نژاد از دولت او رفت و مورد توجه منتقدان احمدي‌نژاد قرار گرفت و آنها نگذاشتند دهقان بدون سمت بماند؛ او در سال ۸۸ به مركز تحقيقات راهبردي دفاعي رفت. رييس اين مركز از سوي مقام رهبري منصوب مي‌شود و طبق حكم ايشان از سال ۸۴ تا ۹۲ رياست آن بر عهده علي شمخاني بود؛ رفيقِ شفيق دهقان كه وقتي ديد او از دولت جدا شده، دوست قديمي‌اش را به اين مركز آورد و سمت «جانشين رييس و دبيركل مركز مطالعات راهبردي دفاعي» را به او داد؛ او از سال ۸۸ تا ۸۹ در اين سمت مشغول به كار بود. شهريور ۸۸ هم علي لاريجاني رييس مجلس هشتم، طي حكمي دهقان را به سمت مشاور خود منصوب كرد. پس از سمتش در مركز تحقيقات راهبردي دفاعي، رفيق ديگرش يعني محسن رضايي كه دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام بود، او را پيش خودش برد و رييس و دبير كميسيون سياسي- دفاعي و امنيتي مجمع تشخيص مصلحت نظام شد.

 

دوباره در دولت

دهقان در همين سمت‌ها مشغول بود تا اينكه انتخابات رياست‌جمهوري ۹۲ برگزار شد و حسن روحاني پيروز اين انتخابات شد؛ روحاني و دهقان يكديگر را از زمان جنگ مي‌شناختند و همين منجر به انتخاب او به عنوان گزينه وزارت دفاع براي دولت يازدهم شد. او در برنامه تلويزيوني «دستخط» در سال 1397 گفته: «با آقاي رييس‌جمهور (روحاني) از ابتداي جنگ كار مي‌كرديم و همكاري داشتيم، با ايشان نسبت به مسائل دفاعي و امنيتي اشتراك نظر داريم؛ به اين معنا كه تقويت نيروهاي مسلح و بنيه دفاعي كشور يك اصل است. اگر جايي بحثي مطرح مي‌شد بحث محدوديت منابع بود كه به‌طور طبيعي براي همه وجود داشت.»

در مجالس شوراي اسلامي يك رسم و سنت نانوشته‌اي وجود دارد كه وقتي وزراي دفاع و اطلاعات براي راي اعتماد معرفي مي‌شوند، سعي مي‌شود كه كمترين مخالفتي با آنها شود و همين‌طور كمترين سوالات در مجلس هم به اين دو وزير اختصاص دارد. شايد اين عدم مخالفت‌ها بنا بر اين موضوع باشد كه وزراي دفاع، اطلاعات و امور خارجه با هماهنگي رهبري انتخاب و معرفي مي‌شوند.

شاهد اين ادعا هم مطلبي است كه به تاريخ 6 مرداد 1396، از سوي وب‌سايت دفتر حفظ و نشر آثار آيت‌الله خامنه‌اي منتشر شد: «رويه ثابت در همه دولت‌ها، هماهنگي با رهبري در انتخاب وزيران دفاع، امور خارجه و اطلاعات بوده است و اين هم، حسب تكاليفي است كه در قانون اساسي براي رهبري در امور سياست خارجي و دفاعي- امنيتي تعيين شده است.» بر همين اساس دهقان هم وقتي در مجلس نهم براي كسب راي اعتماد رفت، بدون اينكه مخالفتي با او صورت بگيرد، با راي بالايي به وزارت رسيد.

 

نقش‌آفريني در مذاكرات برجام

در دوران وزارت دفاع دهقان، مهم‌ترين اتفاق ديپلماسي دولت روحاني رخ داد؛ مذاكرات ايران با گروه 1+5 نتيجه داد و منجر به برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ شد. دهقان در طول حضورش در كابينه و بعد از آن، از دولت بدگويي نكرد و بعضا حمايت هم كرد. حسين دهقان به عنوان وزير دفاع و وزارتخانه‌اش هم در كنار ساير تيم مذاكره‌كننده هسته‌اي ايران در به ثمر رسيدن برجام نقش موثري داشت. رييس‌جمهوري وقت در مراسمي كه ۱۹ بهمن ۹۴ برگزار شد، به حسين دهقان نشان درجه يك شجاعت اهدا كرد و گفت: «در ادامه روند مذاكرات به جايي رسيديم كه نياز بود وزير دفاع و كارشناسان اين وزارتخانه به صحنه بيايند و تهمت ناروايي كه صهيونيست‌ها نسبت به ملت ما زده بودند، زدوده و گره PMD حل و فصل شود، لذا در اين راه دكتر دهقان با همه ياران‌شان شجاعانه به صحنه آمدند.»

 

رفتن از دولت

او اما با شروع دولت دوازدهم از كابينه كنار گذاشته شد و درباره كنار رفتنش از وزارت دفاع اين‌گونه گفته: «از قديم ضرب‌المثلي هست كه مي‌گويد «صلاح مملكت خويش خسروان دانند» به هر حال آقاي روحاني به عنوان رييس‌جمهور بايد همكاران خود را متناسب با سياست‌ها و برنامه‌هايي كه در اين دوره دارند، انتخاب مي‌كردند. حق انتخاب هم با ايشان بود كه فرد ديگري را انتخاب كردند.»

دهقان را تقريبا مي‌توان در زمره مدافعان برجام برشمرد؛ او در گفت‌وگوي تلويزيوني خود از برجام دفاع مي‌كند: «اولا برجام چيز جديدي به معناي محدوديت‌ها يا ممنوعيت‌ها نيست؛ برجام يك فرآيندي درباره صرف برنامه هسته‌اي ماست. يعني هيچ بحث غيرهسته‌اي در برجام وجود ندارد. دوم اينكه قطعنامه ۲۲۳۱ تمامي قطعنامه‌هاي قبلي را تا ۱۹۲۹ فقط در بعد هسته‌اي ملغي مي‌كند؛ اين را به ياد داشته باشيد. پس اساسا موضوع برجام پرونده هسته‌اي است، هيچ چيز ديگري نيست. نه موشكي و نه حقوق بشر است. وليكن اينكه برجام موجب محدوديت شده است بايد گفت يك جا چنين است و آنجا اين است كه اقلام با استفاده دوگانه اين محدوديت را داريم كه بايد سيكل كميته خريد را طي كند. گفته شده بايد اطمينان حاصل شود كه اگر در محل غيرنظامي به‌ كار گرفته مي‌شود ردش تا محل استفاده كاملا به تاييد رسد و ديده شود.»

او در زماني كه از دولت يازدهم بابت بالا بودن ميانگين سني انتقاد مي‌شد از همكارانش دفاع كرد و كم‌تحرك بودن دولت را رد كرده بود: «من كمتر همكاري را مي‌دانم از خود آقاي روحاني تا بقيه كه در شبانه‌روز كمتر از چهارده ساعت كار بكنند من خودم معمولا پنج مي‌آيم هشت و نه شب و ده شب مي‌روم بيشتر از ۱7-۱8 ساعت نمي‌شود كار كرد بقيه هم همين‌طور هستند.»

 

مشاور رهبري در حوزه صنايع دفاعي

پس از كنار رفتن از دولت دوم روحاني، در حكمي به تاريخ ۲۹ مرداد ۱۳۹۶ از سوي مقام رهبري، دهقان به سمت «مشاور فرماندهي كل قوا در حوزه صنايع دفاعي و پشتيباني از نيروهاي مسلح» منصوب شد. در حكم او آمده است: «رصد مستمر تحقيقات علمي و تحول فناوري‌هاي دفاعي و ارايه پيشنهاد در دستيابي به ارتقا و توسعه قابليت‌ها مورد انتظار مي‌باشد.»

دهقان پس از ترور محسن فخري‌زاده كه از مديران ارشد وزارت دفاع بود و هفتم آذر 1399 رخ داد، در توييت‌هايي او را «دوست و برادر ديرينه‌اش» خواند و نوشت كه «همچون صاعقه بر سر قاتلان اين شهيد مظلوم فرود خواهيم آمد و از كرده خود پشيمان‌شان خواهيم كرد.»

حسين دهقان پس از اينكه از دولت رفت همچنان مورد توجه رسانه‌ها بود و جسته و گريخته از احتمال ورودش به انتخابات رياست‌جمهوري ۱۴۰۰ صحبت مي‌كرد. پس از مدتي اين جسته و گريخته‌ها رسمي شد و او اعلام كرد كه مي‌خواهد هشتمين رييس‌جمهوري در سيزدهمين انتخابات رياست‌جمهوري شود. اما پيش از اعلام نتايج تاييد صلاحيت‌ها از سوي شوراي نگهبان، حسين دهقان اعلام كرد كه به نفع «ابراهيم رييسي» كناره‌گيري مي‌كند.

او كناره گرفت و ارديبهشت 1401، با حكم رييسي به سمت نماينده ويژه رييس‌جمهوري و دبير شوراي توسعه سواحل مكران منصوب شد. او در اين مدت اظهاراتي هم درباره توسعه مكران داشته كه بازتاب زيادي در رسانه‌ها داشته است: «به رييسي گفتم مكران قرار است به دوبي و شانگهاي تبديل شود.» هرچند تا امروز مكران تبديل به شانگهاي و دوبي نشده، اما با سمت جديدي كه در بنياد مستضعفان گرفته، به نظر مي‌رسد كه ديگر زماني براي شانگهاي و دوبي كردن سواحل مكران نداشته باشد و بايد به جاي رفتن به مكران، به ساختمان مركزي بنياد مستضعفان در بلوار آفريقاي تهران برود؛ محله‌اي كه با وظيفه ذاتي اين بنياد همخواني كه ندارد هيچ، در تضاد معنايي و مفهومي نيز قرار دارد.

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون